سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آغاز حکمت، ترک لذّتها و پایان آن، نفرت از چیزهای گذراست . [امام علی علیه السلام]
Iran decoration
 
کودک خود را از روی نقاشی بهتر بشناسید 2

لکه­های سیاه نشان دهنده اضطراب است. به طور کلی رنگ سیاه در برگیرنده مفاهیم نفی، اضطراب، مرگ و ناامیدی است.

خاکستری یا دودی: یک رنگ خنثی است و چیزی را در سطح عمل یا احساس بیان     نمی­کند. اگر کودک از رنگ آمیزی خاکستری به صورت گسترده استفاده کند می­توان فرض کرد که وی در بیان احساسات یا در گذار به عمل با مشکلاتی مواجه است. بر اساس بررسی چندین نقاشی متوالی امکان تعیین دقیق­تر وضعیت کودک وجود خواهد داشت.

معنای رمزی رنگها توسط بسیاری از مؤلفان مورد بررسی قرار گرفته است و در حد خطوط کلی می­توان گفت که غلبه رنگهای گرم (قرمز، پرتقالی، زرد، صورتی) منعکس کننده گرایش به برونگری، جستجو تماس و مبادله است در حالی که بکار بستن رنگهای سرد (آبی، سبز، خاکستری، سیاه) گرایش به درونگردی، فاصله جویی یا کمرویی را نشان می­دهد.

فقدان رنگ در نقاشی مبین خلاء عاطفی با ناتوانی در برونریزی عاطفی است. فضای سفید نقاشی مبین نگفتنی­ها، سکوت و رؤیا پردازی است. بنابراین گسردگی نواحی سفید نشان دهنده اهمیت زندگی درونی، گرایش به خیالپردازی و یا مشکلات فرد در تسلط بر واقعیت هستند اما باید سن آزمودنی در نظر گرفته شده و تفسیر با احتیاط توأم گردد.

سفید بودن بخش عمده­ای از نقاشی به معنای رمزی ممنوعات و قلمرو سکوت گذاشته شده است. یک بخش سفید گسترده بین دو نفر فاصله رمزی بین آن دو را نشان می­دهد.

بالعکس هنگامی که تمامی نقاشی از رنگ پوشیده شده است و هیچ ناحیه سفیدی دیده     نمی­شود می­توان فرض کرد که آزمودنی به صورت تام و تمام تابع عوامل محیط و دارای واکنشهای بلافاصله و لحظه­ای است. شدت و گستره پر کردن صفحه با دوره­های تحول نیز مرتبط است. پر کردن نظامدار صفحه کاغذ بر اساس ترسیم عناصری مانند باران، برف، لکه­های مختلف می­تواند دارای اثری اطمینان بخش باشد. بدین معنا که فرد می­کوشد تا مجموعه فضا را با از بین بردن خلاء که شامل فقدان، نیستی یا لایتناهی است در اختیار گیرد و احساس مهار کردن جهان را به دست آورد. افراط در بکار بستن این شیوه مبین تنش یا اضطرابی است که باید بر اساس بررسی­های گسترده­تر به علت آن پی برده شود.

همخوانی پاره­ای از رنگها با یکدیگر نیز واحد معانی مشخصی است:

قرمز و سیاه: خشونت و اضطراب

زرد و قرمز (یا نارنجی): اجتماعی خواهی

قرمز و سبز: دو سوگرایی، خشم

حرکت:

بیان حرکت در نقاشی بسیار پراهمیت و معنادار است و می­توان بر حسب درجه گستردگی و پویایی حرکت (دویدن، رقصیدن و …) و یا ایستایی (حرکت فعل پذیر افسرده دار) به ارزشیابی آن پرداخت. بر اساس آمار به دست آمده حرکت در هر دو جنس با فراوانی یکسان و با شیوه­های بیان مشابه مشاهده می­شود. اما پسران غالباً حرکت را در پاها و دختران در دستها نشان می­دهند. وجود حرکت در نقاشی بر اساس سن افزایش می­یابد و فراوانی آن در 11 سالگی به 75% می­رسد.

بنا به نظر وهنر Waehner نمایش حرکت در نقاشی در نزد نوجوانان و کودکان سنین بالا به عوامل عاطفی، فرهنگی و یا به استعداد مهارت خلاقیت آنها بستگی دارد. می­توان گفت که کشیدن تصاویر مختلف به حالت ثابت و یا در حال حرکت بیانگر شخصیت کودک در یک محیط همنواخت است. کودکی که در نقاشی­هایش تصاویر در حرکت را معرفی می­کند، معمولاً فردی باهوش و فعال و از هم سالانش اجتماعی­تر است.

معانی رمزی عناصر نقاشی:

خانه: همانند ترسیم درخت و آدمک معرفی من کودک است.

زیرزمین: قلمرو پنهان، ارزشهای ناهشیار.

بام خانه: قلمر و فکر و تخیل.

پنجره­ها و درب­های بزرگ: میل فرد به دریافت پذیری، تقسیم و مشارکت، نیاز ارتباطی، روحیه باز و متمایل به برونگرایی.

خانه بسته با پنجره­های کوچک: رازداری، درونگرایی، کمرویی یا درون ماندگی.      پنجره­های مزین به گل و پرده شاد و گلدار نشان دهنده خوشبینی نسبت به زندگی و     پنجره­های سیاه رنگ و بی روزنه با کرکره­های بسته، اضطراب ارتباطی و یا امتناع از دیدن پاره­ای از چیزها را برجسته می­سازد و یا گاهی نشانه افسردگی با دیگر علائم.

هواپیما: معنای رمزی هواپیما و کشتی تا اندازه­ای مشابهند اما هواپیما گرایش به قدرت و اعلا را در حد بیشتری آشکار می­کند و گاهی نیز اراده فرد به منظور غلبه بر موانع را برجسته می­سازد. هواپیمای جنگی یا بمب افکن مبین تعارض و پرخاشگری است. بمبها غالباً نشان دهنده خشم والدین یا درگیری­های شدیدی هستند که کودک بر آنها ناظر بوده است و در نتیجه به تصویر کشیدن بمبها ترس او را از واکنشهای خشونت آمیز متجلی می­سازد.

اتومبیل: در جوامع امروزی ماشین نماد قدرت است. به همین دلیل در نقاشهای کودکان مخصوصاً پسران زیاد دیده می­شود. به نظر لونی Lony که آزمایش ترسیم ماشین را ابداع کرده است، نوجوانان در سن بلوغ از کشیدن تصویر انسان خودداری می­کنند.

بدین بهانه که کشیدن تصویر انسان برای آنها مشکل است یا حوصله آنها را سر می­برد. در حقیقت خودداری از کشیدن تصاویر انسانی و ترجیح دادن ماشین خود به خود نشان دهنده وابسته بودن شخص به دنیای خارج و ترجیح دادن دنیای سرد ماشینی بر دنیای انسانهاست.

کوه: بر حسب آنکه کوه با خطوطی ملایم و انحنادار کشیده شوند و یا آنکه افق را برای شکلهای زاویه دار بپوشانند باید به گونه­های متفاوت تفسیر شوند. کوه­های خشک و نوک تیز معرف مشکلات کودک و موانعی هستند که در سر راه او وجود دارند. بالعکس کوه­های انحنادار یا تپه­های سرسبز به منزله نماد سینه مادر و معرف عشق، تغذیه و عطوفت­اند.

آب: آب سرچشمه حیات است و در نقاشی معرف قدرت زنانه، هیجانها، دریافتهای حسی و نیروی تخیل است. دریاچه یا اقیانوس نیاز به حمایت مادرانه را برجسته می­سازند. اگر در یک ردیف نقاشی کودک با غلبه آب مواجه می­شویم می­توانیم فلرض کنیم که با کودکی فعل پذیر سر و کار داریم که عوامل پیرامونی را با هیجان پذیری مفرط و دریافت پذیری گسترده احساس می­کند. وقتی آب به صورت باران درآید مشخص کننده وجود زمینه غمگینی یا افسردگی است و هنگامی که قطره­های باران (یا دانه­های برف) همه صفحه کاغذ را در برگیرند و جای خالی باقی نگذارند با کودکان مضطرب سر و کار داریم.

رنگین کمان: به منزله پلی بین آسمان و زمین، معرف قدرتی الهی و حمایت سحرآمیز است که می­توان در پناه آن به آرامش دست یافت. رنگین کمانل نشانه بازگشت به آغوش مادرانه و جستجوی حمایت اوست. اما نمی­توان گفت که انحصاراً در موقعیتهای ضربه آمیز به تصویر کشیده می­شوند چه مبین گذار از هوای بد به هوای آفتابی نیز هست.

خورشید: نماد جهانی، معرف تجدید حیات جاودانه است. نورافشانی خورشید معرف نور درونی، هشیاری و جنبه تعقلی است. خورشید به عنوان رمز قدرت، باروری و تعالی شناخت قبل از هر چیز مبین اقتدار و خلاقیت مردانه است. به نظر بعضی پژوهشگران خورشید نماد پدر مطلوب است. شیوه ترسیم خورشید در نقاشی چگونگی رابطه با پدر و پذیرش اقتدار او را نشان می­دهد. اگر خورشید گسترده و نورانی باشد به معنای اهمیت تصویر پدرانه است و هنگامی که پدر از دیدگاه کودک واجد چهره­ای ترسناک است خورشید نیز در افق دور دست یا پشت کوه و به صورتی تقریباً ناپیدار کشیده می­شود. اگر کودک از پدرش بترسد خورشید به رنگ قرمز تند و سیاه که مضطرب کننده است، کشیده می­شود. نود قرمز مبین تمایل کودک به انهدام پدر و پرخاشگری نسبت به اوست. گاهی اتفاق می­افتد که کودک در نقاشی­های متوالی خود دائماً به ترسیم خورشید در سمت چپ می­پردازد، در این موارد می­توان گفت که مادر به منزله منبع اقتدار تلقی می­شود.

ماه: بیاد آورنده شب، راز و رمز سیاهی­ها، رؤیاها و جهان ناهشیاری است. محتوای ناهشیار به هنگام شب از راه خوابدیده­ها و ترسهای شبانه آزاد می­گردد. ترسیم ماه غالباً آشکار کننده یک زمینه اضطرابی است که به جنسیت بزرگسالانه و به کنجکاوی کودک درباره راز و رمز زندگی وابسته است. همانطور که خورشید به منزله نماد مردانه تلقی می­شود، ماه نیز با نماد زنانه مطابقت دارد و معمولاً موقعی که دختران خردسال مسائل را درباره هویت زنانه خود مطرح می­کنند در نقاشی ظاهر می­گردد.

ستارگان: که گاهی آسمان شب را مانند روز روشن می­کنند نشانه میل به درخشش و جلب توجه هستند و بنابراین همواره نیاز به کودک به برانگیختن تسحین و جلب توجه دیگران را نشان می­دهند.

درخت: برای تجزیه و تحلیل نقاشی درخت باید سه قسمت آن را مشخص کرد: ریشه، تنه، شاخه­ها و برگها. ریشه نماد ناخودآگاه و فشارهای غریزی است. تنه بیانگر مشخصات دائمی و عمیق شخصیت کودک است. دادن اهمیت بیشتر به ریشه در نقاشی نشانگر طبیعت بدوی و عاشقانه و در عین حال محافظه کار و بی حرکت کودک است. بچه­ها در سنین قبل از مدرسه تنه درخت را بلند ترسیم می­کنند ولی بعد از این سن بلند بودن درخت اغلب نشانگر عقب افتادگی فکری و یا بیماری عصبی و یا آرزوی بازگشت به دنیای کوچکی و قبل از مدرسه است. تنه درخت اگر کوتاه کشیده شود نشانگر جاه طلبی و بلند پرواز بودن کودک است. تنه درخت ممکن است صاف و مستقیم و یا کج کشیده شود که در حالت دوم نشانگر عدم ثبات کودک است.

درختی که دارای برگهای زیاد و در هم باشد نشانگر شخصیت در خود فرو رفته کودک و درختی که شاخه­های مختلف آن هر کدام به سویی کشده شده­اند نمایانگر حساسیت شدید کودکی است که مسائل را به سادگی می­فهمد و قادر به ارتباط با دیگران است و در عین حال به راحتی می­تواند خود را با محیط سازگار سازد.

آسمان و زمین: آسمان نماد الهام و پاکی است ولی زمین نشانگر ثبات و امنیت است. کودکان خیلی کوچک هیچ وقت خطی برای نشان دادن زمین ترسیم نمی­کنند ولی در سن 6-5 سالگی که آغاز به درک دلائل منطقی می­کنند به کشیدن زمین نیز می­پردازند.

حیوانات: کودک با کشیدن حیوانات به بیان امیال خشونت آمیز و کشاننده­های سانسور شده خود بر اساس تجسم یک حیوان
می­پردازد و حیوان معرف کشاننده­ای می­گردد که کودک شهامت پذیرفتن آن را ندارد.

مثلاً گرگ نما پرخاشگری است. خسر، یک فرد خشن و زمخت، سگ یا شخص وفادار و روباه نماد یک فرد حیله گر می­باشد. به طور کلی می­توان بین حیوانات اهلی که معرف کشاننده­ها یا احساسات مهار شده و اجتماعی شده و حیوانات وحشی که جهش لجام گسیخته نیروهای ابتدایی را نشان می­دهند تمایز قائل شد. به عنوان مثال ترسیم سگ معمولاً نشان دهنده نیا به ملاطفت و نوازش است. اما این حیوان واجد نوعی دو سوگرایی نیز هست. بدین معنا که قاعدتاً یک سگ باید مطیع باشد ولی امکان دارد که پرخاشگر شود و گاز بگیرد. مانند همه حیواناتی که پوست نرم دارند. گربه نیز به منزله نماد گرایش کودک به ناز و نوازش است و به دلیل ملایمت و ظرافت دارای ارزشی زنانه نیز هست. مرغ و جوجه­هایش معرف چارچوب خانوادگی کودکند. کودکی که
می­خواهد مورد نوازش یا حمایت قرار گیرد معمولاً با جوجه­ها همسانسازی می­کند. لانه به معنای کانون یا هسته خانوادگی و جایی است که زندگی در آن لذتبخش است.

کلاغ و پرندگان سیاه دیگر اضطراب، ترس، گنهکاری و یا تهدیدی قریب الوقوع را نشان می­دهند. عقاب به منزله رمز قدرت و پرخاشگری محسوب می­شود. ماهی احساس راحتی وآرامش کودک را متجلی می­سازد. افزون بر این ماهی دارای یک شکل اهلی است و ممکن است شیوه­ای برای بیان مردانگی باشد.

کوسه، سوسمار، شیر، گرد نماد قدرت پدرانه می­باشند.

مار معمولاً دارای معنای احلیلی و معرف کشاننده­های پنهان یا خطرناک هستند و غالباً به هنگام دلمشغولی­های جنسی به تصویر کشیده می­شوند.

پاره از حیوانات به منزله نماد مادر قدرتمند، اخته کننده یا بلعنده محسوب می­شوند و از آن میان به عنکبوت می­توان اشاره کرد. ترسیم حیوانات مختلف در نقاشی، ضمن آنکه پاره­ای از گرایشهای کودک را برجسته می­سازد بر حسب رنگ، عوامل پیرامونی و صحنه ترسیم شده دارای معنای متفاوتی است و همواره باید به گونه­ای ظریف و با توجه به توضیح­ها یا عنوانهایی که آزمودنی ارائه می­دهد تفسیر گردد.

ترسیم جادوگر مقتدر و خطرناک نیز نمادی مادری خشن و خطرناک است.

جنبه­های تجلیلی نقاشی انسان:

سر: سر را می­توان به عنوان جایگاه رمزی من تلقی کرد. سر به منزله جایگاه تفکر، جاه طلبی­های عقلی، مهار ارادی غریزه­ها و زندگی تخیلی است. اندازه شکل و تأکید بر پاره­ای از اجزای سر آشکار کننده باز خوردهای روانی متفاوتی هستند.

سر بزرگ خود دوستداری، فزون گستردگی من و تکبر اخلاقی و عقلی را نشان می­دهد. سر کوچک نشان دهنده ناارزنده سازی خود و یا وجود زمینه افسردگی است و مبین غلبه کشاننده­ها و یا وجود مشکلات ارتباطی است. در صورتی که سر به صورت بیضی افقی ترسیم شود با مادی نگری ترسیم کننده مواجه هستیم. ترسیم سر بدون چانه که مستقیماً به گردن وصل شده باشد نشان دهنده نوعی کندی روانی است. قطع جمجمه به وسیله یک خط افقی در کودکان عقب مانده ذهنی یا آنهایی که خود را کم هوش می­دانند دیده می­شود.

چشم: چشمان بزرگ مبین برونگرایی و کنجکاوی و چشمان کوچک نشانه درونگرایی و حذف آنها علامت امتناع از دیدن است. به هنگام وهله ادیبی که از سن 5-4 سالگی آغاز می­شود و کودک مسائل بسیاری را در مورد جنسیت برای خود مطرح می­کند شاهد ترسیم چشمهای بسیار بزرگ و گردی هستیم که مبین تماشاگری جنسی و یامیل به دیدن چیزهایی پنهانی است. در پاره­ای از موارد چشم­ها به صورت دایره­ای بزرگی ترسیم می­شوند که در وسط آنها یک نقطه گذاشته می­شود. اگر این شیوه ترسیم در یک ردیف نقاشی تکرار شود مبین ترسی و وحشتی است که باید علت آن را جستجو کرد.

پرخاشگرها و پارانو یا گونه­ها به ترسیم چشمهای خشن و دلهره انگیز می­پردازند و اضطراب ناشی از احساس گنهکاری نیز به تشدید خطوط چشمها و یا حذف آنها منتهی می­گردد.

ترسیم مژه­ها و ابروها نشانه دلمشغولی زیبایی شناختی و یا بازخوردی تحریک آمیز است. ترسیم ابروها به صورت منظم نشان دهنده توجه به زیبایی شناختی و توانایی مهار خود است و ترسیم آنها به صورت در هم و برهم و پرخاشگکرانه مبین مشکلات فرد در مهار کردن غریزه­ها و خشم تلقی می­گردد.

دهان: ترسیم دقیق خطوط هر دو لب نشانه شهوت گرایی است و رنگ آمیزی لبها با رنگ قرمز به منزله یک نشانه خاص زنانه تلقی می­شود. لبهای به هم فشرده و خطی نشانه وجود تنش است و لبهای پهن و کلفت علامت پرخاشگری است. ترسیم به صورت مدور نشانه کودک ماندگی، حرض و آز دهانی، وابستگی و فعل پذیری تلقی می­شود.

در افراد روان بی اشتها و یا بیماران دچار خموشی دهان بسیار کوچک ترسیم می­گردد و یا کاملاً حذف می­شود و یا آنکه بر اساس مکانیزم جبران بسیار بزرگ کشیده می­شود. حذف دهان با احساس گنهکاری دهانی مرتبط است. ترسیم دندانها که بسیار نادر است، در نقاشی کودکان کم سن از فراوانی بیشتری برخوردار است. دندانهای کم و بیش نوک تیز غالباً مبین پرخاشگری کودک هستند. گاهی اتفاق می­افتد که خنده آدمک موجب نمایان شدن دندانها   می­شوند و در این صورت می­توان گفت که نوعی دوسوگرایی عاطفی یعنی در عینم حال پرخاشگری و محبت در کودک وجود دارد.

بینی: معادل احلیل تفسیر می­شود تغییر شکل و یا تأکید بر خط بینی را باید با مسائل جنسی مانند استمناء و یا ترس از اختگی در رابطه گذاشت.

گوشها: به ندرت ترسیم می­شوند اما در صورتی که کودک به ترسیم آنها بپردازد می­توان پذیرفت که می­خواهد بشنود و بداند. معمولاً کودکانی که تمایل وافری به دانستن دارند و یا آنهایی که از آنچه می­شنوند رنج می­برند (منازعات مکرر، فریادها، تهدیدهای لفظی) به ترسیم گوشها می­پردازند.

غالباً در کودکانی که دچار اخلال شنوایی هستند کوشش برای شنیدن بر اساس ترسیم گوشهای بزرگ نمایان می­گردد. گرچه پاره­ای از کودکان ناشنوا گوشها را ترسیم نمی­کنند همچنین عدم ترسیم گوشها در سنی که کودک به سن کشیدن آنها رسیده، نشانگر امتناع از شنیدن است.

چانه: ترسیم چانه به صورت کاملاً مشخصی نشانه مردانگی، تمایل به تأیید خویشتن و قدرت است.

گونه: ترسیم گونه­ها که حدوداً در 10% از نقاشی­ها پس از 7 سالگی دیده می­شود، مبین سلامت، شادی و خوش خلقی است.

گردن: به منزله عضو رابط بین فکر و غریزه است. گردن کوتاه و پهن نشان دهنده قوت غراز و خشونت است. گردن طویل و ظریف مبین میلبه مهار کردن کشاننده­هاست و همچنین میل به بزرگتر یا برتر شدن از لحاظ جسمانی یا روانی را نشان می­دهد و گاهی نیز می­توان آن را به عنوان علامت جاه طلبی و تکبر تلقی کرد. فقدان گردن از 10-9 سالگی به بعد نشان دهنده غلبه مادی نگری است.

تنه: معمولاً اعضای جنسی را دربر می­گیرد و می­توان آن را جایگاه غرایز دانست. تأکید بر خطوط افقی مانند خط کمر نشان دهنده کوشش کودک در راه مهار کردن زندگی غریزی است. زنانگی بهصورت شکلهای انحنادار نمایانده می­شود در حالی که نیروی مردانه بیشتر به وسیله زاویه یا مربع بیان می­گردد.

ساقهای استوار را می­توان مبین احساس ایمنی، تأیید خویشتن، تماس با محیط و فعالیت جنسی دانست. ساقهای طویل توسط کودکان فعال و ساقهای کوتاه به وسیله کودکان فعل پذیر فاقد پویایی ترسیم می­شوند. کشیدن ساقهای ضعیف نشانه افسردگی و فقدان اعتماد به نفس است. به طور کلی ترسیم آدمک ایستاده نشانه فعالیت، ترسیم آدمک نشسته علامت فعل پذیری ترسیم آدمک خوابیده مبین تمایل به گریز از مشکلات است.

پاها منعکس کننده ناایمنی، ترس یا احساس گنهکاری است. ترسیم پاها و ساقها به صورت چسبیده به یکدیگر نشان دهنده فقدان اعتماد به نفس است در حالی که ترسیم با فاصله آنها، پایداری، نیرو و اعتماد به نفس را القاء می­کنند.

پاره­ای از کودکان به منظور مهار کردن و یا سرکوب پرخاشگری خویش و یا برای حمایت از خود در برابر ناایمنی درونی با ترسیم خطوط انحناداری در اطراف پاها آنها را محصور می­کنند.

بازوهای کاملاً فاصله دار نشان دهنده میل به مشارکت، ایجاد تماس با دیگری و جامعه خواهی هستند. ترسیم آنها به صورت نامعطف و افقی نشانه وجود تنش در روابط با دیگری تلقی می­شود. بازوهای طویل و استوار، جاه طلبی و نیاز به تحقق خویشتن را بیان می­کنند. در حالی که بازوهای طویل و ضعیف ناتوانی فرد در تحقق خواسته­هایش را آشکار       می­نمایند. بازوهایی که به بدن چسبیده­اند مانع تبادل واقعی می­گردند و وجود بازداری و یا امتناع از دادن را نشان می­دهند. بازوهایی که با حالت وارفته و بدون انرژی آویزان هستند، مبین باز خورد تسلیم و یا احساس شکستی تلقی می­شوند که بر اساس نشانه­های دیگر آشکار می­گردند. ابعاد بازوها در کودکان گسیخته خو و عقب مانده ذهنی تقلیل می­یابند.

دستها و انگشتان: در نخستین نقاشیها، کودک دستها را به صورت گل و یا خورشید ترسیم می­کند. دستهای بسته نشانه بی اعتمادی و دستهای باز نشان دهنده حس نیت کودک است. ترسیم نکردن دستها، کشیدن آنها در پشت سر و یا در جیبها نشانه ناتوانی در برقراری تماس با دیگری و یا احساس گنهکاری ناشی از دزدی و یا استمناء است و گاهی نیز تمایل کودک به پنهانکاری را نشان می­دهد.

پلیس: مبین قانون، نظم و اقتدار است. چه این افراد حافظ نظم هستند. کودکی که خود را به صورت پلیس ترسیم می­کند غالباً دارای تنشهای قابل ملاحظه و پرخاشگری کم و بیش آشکاری است که احتمالاً ناشی از تعارض با پدر یا قدرتی است که معرف اوست.

ملوان یا خلبان: میل به گریز، به جایی دیگر رفتن و با شخص دیگر بودن را نشان می­دهد. میل به سفر و یا مشکلات باقی ماندن در یک محل و ریشه گرفتن نیز تعابیر دیگری هستند.

شخص نقابدار: ترسیم شخص نقابداری که گاهی هم شنل دربردارد  میل به پنهان کردن را نشان می­دهد و معمولاً در کودکانی دیده می­شود که دروغگو هستند و بیشتر در
خانواده­هایی دیده می­شود که والدین دائماً می­خواهند همه چیز را بدانند. چه در چنین مواقعی کودک احساس می­کند که نیازمند حفظ اسرار خویشتن است.

شاه تاجدار: ترسیم شاه تاجدار و پرشکوه به منزله ترسیم تصویری سلطه جو و موفق از من است و همچنین به عنوان تجسم رمزی پدر محسوب می­شود و تمایل به تأیید خویشتن را نشان می­دهد.

ملکه: به عنوان تصویری از مادر و زن است و در نقاشی کودکان خردسالی که رؤیای برتری و آرمانی زیبایی و قدرت را در سر می­پرورانند به فراوانی مشاهده می­شود.

نقاشی قالبی یعنی به تصویر کشیدن دقیق و کامل یک شخص یا یک الگو مبین گریز، رها شدگی یا تمایل به پنهان کردن عمق وجود خویشتن است. چنین تصاویری اثر کودکانی است که از آشکار کردن من خود اجتناب می­کنند. ضمن آنکه به انجام آنچه از آنها خواسته شده می­پردازند. بیشتر در کودکان مهاجر و رها شده و یا آنهایی که در محیط فرهنگی غیر از فرهنگ خود زندگی می­کنند، مشاهده می­شود.

ارزنده سازی شخص اصلی نقاشی:

از دیدگاه روان تحلیل گری، فرد ارزنده سازی شده کسی است که کودک بیشترین نیروی عاطفی خود را در روی سرمایه گذاری می­کند و به همین دلیل است که غالباً همانطور که پورو خاطر نشان کرده است موضوع همسانسازی هشیار یا ناهشیاری قرار می­گیرد. شخص ارزنده سازی شده:

1- غالباً کسی است که در مرحله نخست ترسیم شده چه اولین کسی است ک کودک به وی فکر می­کند و توجه خاصی نسبت به او مبذول می­دارد. این شخص غالباً نخستن جایگاه را در سمت چپ خانواده اشغال می­نماید. بدین دلیل که راست برتران معمولاً از چپ به راست نقاشی می­کنند. غالباً این شخص یکی از والدین است. اما اگر این شخص یک کودک باشد، به این معناست که آزمودنی جاه طلبی­های خود را در این شخص متبلور کرده است. جنس و نقش وی را برتر تلقی می­کند و در عمق وجودش خواستار آن است که جای وی را اشغال کند. اگر کودک که در وهله نخست خود را ترسیم کند نشانه گرایش به خود دوستداری آشکاری است که باید علت آن کشف شود. چنین گرایشی غالباً از ناتوانی و عدم امکان سرمایه گذاری در تصاویر والدین به دلیل تعارض است.

2- شخص ارزنده سازی شده با در نظر گرفتن نسبت­ها، بلند قامت­تر از اشخاص دیگر است: درختی که خود را بلندتر از مادر ترسیم می­کند.

3- شخص ارزنده سازی شده از لحاظ چیزهای افزوده شده غنی­تر است: تزئین لباسها، کلاه، عصا، چتر، کیف و … .

4- تصویر شخص ارزنده سازی شده با دقت و مواظبت ترسیم می­گردد.

5- شخص ارزندده سازی شده غالباً کانون توجه اشخاص دیگر نقاشی است، یعنی همه نگاه­ها به سوی وی منعطف است.

6- در پاسخ به پرسشهایی که در خلال مصاحبه مطرح می­شوند، کودک به ارزنده سازی وی می­پردازد و نقش برتر او را آشکار می­کند.

7- شخص ارزنده سازی شده غالباً تصویر شخصیت آزمودنی است یا کودک صراحتاً یا بر اساس علائم نقاشی می­گوید که
می­خواهد با وی همسانسازی کند.

نا ارزنده سازیها:

ابتدایی­ترین مکانیزم دفاعی، نفی واقعیتی است که کودک در سازش با آن خود را ناتوان می­پندارد. مکانیزم نفی واقعیت از راه حذف ساده آنچه اضطراب را برمی­انگیزد، بیان می­شود. نا ارزنده سازی یک شخص وقتی تا آنجا پیش نمی­رود که به صورت حذف وی از نقاشی متجلی می­گردد، بر اساس نشانه­هایی آشکار
می­گردد:

1- با در نظر گرفتن همه نسبت­ها خصوصاً با در نظر گرفتن سن از دیگران کوچکتر کشیده می­شود.

2- در آخرین جا و غالباً کنار صفحه کاغذ قرار داده می­شود و مثل این است که کودک در بدو امر قصد در نظر گرفتن جایی را برای او نداشته است.

3- با فاصله از دیگران یا در سطحی پایین­تر از آنهای دیگر کشیده می­شود.

4- به خوبی دیگران ترسیم نمی­شود یا جزئیات مهمی در تصویر وی از قلم می­افتند.

5- بر اساس یک ارزشیابی کهتر کننده یا یک تغییر سن مثلاً یکی از والدین نسبت به دیگری خیلی پیر باشد بی ارزش شمرده
می­شود.

6- نام وی ذکر نمی­شود، در حالی که نام همه اشخاص دیگر ذکر می­گردد.

7- به ندرت معرف شخصیت آزمودنی است و به همسانسازی با وی مبادرت نمی­کند.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط Iran decoration 94/6/10:: 5:17 عصر     |     () نظر